“بهار باز هم بیا عشق رو بیارش، بده هر یاری رو دست نگارش.” ابرام بگو بهار باز هم بیاد. عشق رو بیاره. هزارن عطر و بو و رنگ و رو و خاطره رو بیاره… پنجرههاش رو باز کنه به روی زمین، سفرهش رو بندازه، اهل دلها رو جمع کنه، پرندهها مست بشن، گلها باز بشن، سایهی درختها رونق بگیره، مطربها ضرب بگیرن، دختر پسرها دم بگیرن، بزرگترها بالا بشینن، شادی بیاد، غمها بره، چرک ته دلها بره… خلاصه بیاد تازه کنه، سرخوش کنه، هر کسی که ظرفیتش رو داره رو عاشق کنه و بره. “همین عطرها همین بوها من رو دوباره عاشق کرد… همین نسیم شب بوها من رو دوباره عاشق کرد.”
میبینی چه حرفهای قشنگی میشه زد ابرام! میدونمها، که گفتن از دردها توی این روزها کار خوبی نیست. میدونم قایم کردن اشکها خیلی سخته، اما قلمم با درد آدمهای چهار گوشهی این خاک عجین شده. جوهرم به سوز نالهی مادرها و خواهرها، به ترس ته دل پدرها آغشتهست. کاغذم پر از شرمنامه و اعترافهای غیر اجباری واسه بچههای آیندهست ابرام. طبیعت هر سال تازه میشه، اما آدمها کهنهتر. تو بگو، چهطور میشه جمع کرد این بار سنگین غم رو با طراوت و شادی بهار؟! اگه اینقدر که ما تازگی نغمهی پرندهها و قشنگی گلها و چتر درختها و لطافت نسیم رو حس میکنیمـ درک میکنیم، اونها ما رو میفهمیدن به نظرت دوست داشتن که بهار بیاد؟ بهار توی دلم داره سرفه میکنه ابرام، نمیدونم من دارم بهش مبتلا میشم، یا اون به من!
ایضاح
-
بهار نود و نه همراه بود با موجی ازویروس. ویروس کوچکی که عضوی از خانواده بزرگ ویروسها و از خانواده ویروسی کروناویریده است. بهار نود و نه به همه چیز مبتلا شدیم.
- خودگوییهای مینیمال من و ابرام رو در صفحهی اینستاگرام (اینجا) و قصههام با ابرام رو به صورت فایلهای صوتی (پادکست) در صفحهی اصلی (اینجا)، کانال تلگرام (اینجا) و اپلیکیشنهای پادگیر میتونین گوش کنین.
- موزیک متن این قسمت “مهمانی” اثر “فردین خلعتبری” به همراه ترانه “بهار” از “مارتیک” است.