موش گربه میدوونه، گربه شیر شده. طوطی منقارش رو به نمک میسابه، مطرب مرثیه میخونه. کاتب قصهی مرگ مینویسه، ناشر جلد فرمایشی میفروشه. بازاری صبر میکنه، مشتری بیقراری.آجان گاز میگیره، دزد عکس؛ با دوربینهای مداربسته… امین مردم کاسه خون میکنه، صاحبمنصب چشمچشم و وهمهش چشم میگه… اما از رو دل نمیگه! وکیل که به قولی عصارهی فضایل ملته، کپک زده… یه سور به کبک زده. بیا ابرام؛ این روزها حال خلق خرابه و احوال خونه پریشون… زودتر بیا.
ابرام بیا و واسه ما چایی و سیگار بیار. به قدری که تو بیایی هست اما بیار که یه وقت خودت خراب و خمار نمونی. حاجی این روزها وایت چاکلت موکا میخوره و برگ میکشه و تخمش هم نیست این چیزها. لابستر کباب میکنه واسه خودش. از این خرچنگهای دریای تشت؛ تشت جغرافیای نفت!… بیا و واسه ما نون و پنیر و تاریخ بیار، با سگیترین عرق پیشونیمون میخوریم. بیا و واسه ما غروب خرابههای اینجا رو بیار. غروب لب خط و دروازه غار و چاله میدون. خسته شدیم بس که نفهمیدیم مشرق کجاست و مغرب کجا! خسته شدیم بس که نفهمیدیم کوخی که میگفتن کجاست و کاخ کجا، تهران کجا، بورلی هیلز کجا.
وای که بهاره، “زن ساعت بیقراری” هم شاعر شده، ابرام بیا، بیا سرود احمد رو بگو “سرود آن مرد که از کوچه به خانه بازمیگردد”… بیا. اگر هم نمیآیی دست کم کبوتر نامهبر بفرست، با وعدهی وصال و عشق و بوسه. اینجا دلمون گرفت از هر چیز میلی و منکر و هزار تا سوسه. تو بیا و کوچه رو برای ما خالی کن، ما هم خودمون رو برای تو. اما فقط بیا… دوستدارت؛ غلام کوچه.
ایضاح
-
“سرود آن مرد که از کوچه به خانه بازمیگردد” شعریست از “احمد شاملو” از مجموعه “آیدا در آینه”.
-
“زن ساعت بیقراری”: بهاره رهنما
- خودگوییهای مینیمال من و ابرام رو در صفحهی اینستاگرام (اینجا) و قصههام با ابرام رو به صورت فایلهای صوتی (پادکست) در صفحهی اصلی (اینجا)، کانال تلگرام (اینجا) و اپلیکیشنهای پادگیر میتونین گوش کنین.
- موزیک متن این قسمت با نام Sempre از آلبوم Sempre: A New Dimension اثر Ian Maksin است.