ما هم یه بار سنگین رو دوشمون بود که کمرمون رو خم میکرد. اما به کسی ندادیمش ابرام ! شروع کردیم با خودمون حرف زدن.* نه خودمون پا شدیم رفتیم، نه خودمون تونستیم بمونیم. یه سومشخص غایب که تویی ظهور کرد. توهم زدیم که متکلم وحدهایم و مخاطبمون تویی. نگو، نه اون کسی که حرف میزد ما بودیم، نه اون کسی که میشنفت تو بودی! شدیم ما و شما و آنها.
اصلن کل زمانها در ما و شما و آنها متجلی شد. بعد، یه وقت به خودمون اومدیم، دیدیم زمان نمنهدی بابا! آدم وقتی با خودش حرف میزنه، دنیا یا وایستاده یا رفته. انگاری هیچچیز قرار نیست بیاد ابرام. از من متکلم خجسته یه تو باقی موندهی، یه همهی چیزهایی که اومدن و رفتن و دیگه قرار نیست بیان… به همین برکت.
* خودگویی گفتههاییست که ما با صدای بلند یا در ذهن خود به خودمان میگوییم، و خود را به عنوان شنوندهای خطاب قرار میدهیم. خودگویی، گفتگویی درونیست که ما برای توصیف رابطهی خود با موقعیتها و پدیدهها، و بیان ارتباط خود با خود از آن سود میجوییم. برای روشن شدن خودگوییهای من و ابرام صفحهی درباره را بخوانید.
ایضاح
- خودگوییهای مینیمال من و ابرام رو در صفحهی اینستاگرام (اینجا) و قصههام با ابرام رو به صورت فایلهای صوتی (پادکست) در صفحهی اصلی (اینجا)، کانال تلگرام (اینجا) و اپلیکیشنهای پادگیر میتونین گوش کنین.
- موزیک متن این قسمت با نام Vuk موزیک متن انیمیشنی با همین نام و اثر “پیتر وولف” است.